سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکمت گمشده مؤمن است . حکمت را فرا گیر هر چند از منافقان باشد . [نهج البلاغه]
هیچ کس
 || مدیریت  ||  شناسنامه  || پست الکترونیــک  ||  RSS  ||
پرنسس من

امید کرد :: سه شنبه 85/8/16 ساعت 11:0 عصر

 

سلام پرنسس من سلام شته دلم

اهااااااااااای شاهزاده خانم اهاااااااااااااااااااااااااای خوشکل خانم بازم منم هیچ کس دارم فریاد می زنم دوستت دارم

تو کیستی؟؟؟؟؟؟؟؟ براستی تو کیستی که من این گونه بی تو بی تابم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟............با توام فرشته خانم حرفام رو می شنویی

تو از کجا اومدی ؟؟؟؟؟ تو کیستی که من هر شب به رهت چشم می دوزم؟؟؟؟؟؟؟............با توام فرشته خانم حرفام رو می شنویی

 

                                                            

من از گریه هرشب یه دریا می سازم همه زندگیم رو به خاطر تو می بازم ............با توام فرشته خانم حرفام رو می شنویی

تو حرفای دلم رو نشنیدی و رفتی، خاطر خوایه تو شودم ولی تو کلامی نگفتی و رفتی .............با توام فرشته خانم حرفام رو می شنویی

نمی خوام بهت بگم بی وفایی نمی خوام بهت بگم خودخواهی ولی گوشه از اون قصر دلت رو به این گدای شهر محبتت بده تا آوراه شهر غربت نشود

گدای شهر محبت سحرم .........................................هیچ کس

 


نوشته های دیگران()

آهای ادما بهش نگید دارم از درد نبودش دیونه می شم

امید کرد :: چهارشنبه 85/7/26 ساعت 10:24 عصر

سلام همیشه مهربونم

نمی دونم چرا اینطوری شودم دلم برات حرف داره ولی بیرون نمیاد

اخه دیوارهای سنگی دور و برش نمی ذارن

ولی اینو بدون که دلم برات صدات برای خنده هات برای گرمی لحنت دلم براشون خیلی تنگ شوده دلم دلم دلم دلم

اره من سنگ شودم اخه بهتر از هیچ کس بودنه مگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟

سنگ شودم یه سنگ سرد که اشکهاش از جنس یخه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

اره درست دیدی سنگ اونم امید ....................................

می دونی همیشه برات گفته بودم همیشه یکی از دعاهای من از خدا این بود که همیشه شاد باشی موفق باشی حتی اگه تو منو با پاهات له کنی

بازم می گم عاشقتم دوستت دارم

ولی شاید دیگه تو نخوای ولی من عاشقتم سحرم............................................................................

همراه این متنم برات یه دنیا گل یاس فرستادم اگه چشم دلت رو وا کنی همش رو می بینی

چشمات رو وا کن مینون یه دشت پر از گل یاس بوشون رو حس کن همه رو امید برات فرستاده.................


نوشته های دیگران()

یخ مهربون

امید کرد :: پنج شنبه 85/7/13 ساعت 12:40 صبح

سلام یخه مهربونم

امروز چقدر برات دل تنگی کردم انگاری دلم باورش نمی شه تو رفتی و تنهاش گذاشتی برای همیشه ....................

امروز من بودم دلتنگیهام چقدر سخته سحری تموم کردن روز اونم بدون تو حتی بخوام بدون فکر کردن به تو روزا رو تموم کنم زندگی برام بی معنی شوده

امروز می دونی چی توی ذهنم همش مرور می شود لحظه تلخ خداحافظی می دونی بد ترین خداحافظی بود که تا به عمرم داشتم می دونی بذار برات بگم خداحافظی از بهترین عزیز یعنی چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نه نمی دونی و یا شاید می دونی ولی من نمی خوام قبول کنم شاید اون لحظه که بهت گفتم خداحافظ چیزی نداشتی به جاش بگی ، یا اگه داشتی حتما ته دلت یه خنده بود که می خواستی در جوابم بگی ولی تو بهم هیچ جوابی ندادی باید یادت باشه یا اونم مثل تمام خاطرات دیگمون تو دنیای غرورت دفن کردی .......................

امروز من برات دل تنگی می کردم ولی حتم داشتم تو ، تودنیای خودت اجازه یه لحظه حضور من رو نمی دادی می دونستم داری از ته دل می خندی اون لحظه ولی عوضش یکی این سر دنیا فرسنگها دورتر از تو داره برات زمزمه می کنه آهنگ قشنگ بانوی موسیقی و گل آره داشتم برات می خوندمش چقدر اهنگ قشنگیه:

بانوی موسیقی و گل شاهپری رنگین کمون

به قامت خیال من ململ مهتاب بپوشون

بذار نسیم در به در گلبرگ رو از یاد ببره

برداره بوی تن تو هرجا که می خواد ببره

دست رو تن غروب بکش که از تو گلبارون بشه

بذار که از حضور تو لحظه ترانه خون بشه

همسایه خدا می شم، مجاوره شکفتنت

خورشید رو باور می کنم نزدیک رفتار تنت

قطره ام از تو من ولی درگیر دریا شودنم

دچار سحر عشق تو در حال زیبا شودنم

بانوی موسیقی و گل استوره عاشق شودن

تا من دوباره من بشم دوباره لبخندی بزن

لبخندیه تو جانمو مغلوب رویا می کنه

انگار جهان وامیسته ، ما رو تماشا می کنه

بذار نسیم در به در گلبرگ رو از یاد ببره

برداره بوی تن تو هرجا که می خواد ببره ..........................

آره بذار با خودش ببره بوی تن تو رو نسیم در به در بذار با خودش بیاره بوی تن تو به این سر دنیا پیش امیدی که هنوزش باور نمی کنه تو با یه ببخشید همه چی رو تموم کرده باشی بذار بیاره با خودش دلم بد جوری هواتو کرده بذار لااقل اینو ازم نگیر ............

بذار بشه مثل روزی که اومدی پیشم اون لحظه مثل هیچ لحظه دیگه ای نبود اما الان چی بذار بدون وجودت بوتو احساس کنم نسیم با خودش اورده مطمئنم اگه می دونستی که دزدکی نسیم برای دل تنگم هدیه اورده حتما نمی ذاشتی آآآآآآآآه خدایه من ، چقدر سنگ شودی سحری.....................

امروز و امشب نمی دونم چم شوده داره دلم برات دل تنگی می کنه ولی از طرفی دارم محکومت می کنم

ولی هر چی که هست بدون که دلم برات بد جوری بی تابی می کنه.................................


نوشته های دیگران()

چشمات رو وا کن گلم

امید کرد :: سه شنبه 85/7/11 ساعت 10:4 عصر

سلام بازم من همون دیونه همیشگی بازم منم هیچ کس

                                                    

یادمه یه بار برات میل دادم گفتم اگه حرفات نباشه اگه برام حرف نزی مثل گلی می شم که اب بهش نرسه دیدی اصلا گلهای رو که پژمرده می شن فکر نکنم تو اونقدر تو خودت غرق شودی حتی پژمرده شودن گلهای باغچه خونتون رو هم نمی بینی یا شاید هم مثل من برای دیدنشون وقت نداشته باشی اخه تو فرشته ای تو گلی تو وقتت عزیزتر از این حرفاست که بخوای برای یه گل پژمرده یا یه امید دیونه وقت بذاری ...................

                                           

تو خودت رو غرق در کار کردی تا هیچ کس و هیچ چیز رو نبینی تو نمی خوای حقیقت رو که دور و برت هستن ببینی چشمات رو وا کن همه چی حقیقت داره

اون پژمرده شودن گلها این دنیای خاکی اون عشق که روش خط کشیدی اون قلبی که زیر پاهات لهش کردی همه چی حقیقت داره فقط کافیه چشمات رو وا کنی

از چی می خوای فرار کنی از خودت از من و یا از حقیقتی که هست چشماتو وا کن خواهش می کنم

یادمه بارها بهم گفتی من پا گذاشتم تو خلوت تنهایات اونجای که به قول خودت فقط مطعلق به خودته می دونی به خودم اون لحظه می بالیدم می گفتم خدا منو خیلی دوست داره اخه کاری کرد که بتونم تو رو پیدا کنم حتی پا بذارم تو خلوت تنهایات ولی افسوس اینها سرابی بیش نبود ، اخه فکر نکنم بشه خیلی راحت کسی رو از خلوت تنهای ادم بیرون کنه مگه مثل سراب باشه براش که خیلی راحت می شه از خیرش گذشت می دونم داری می خونی پس خوب گوش کن داری الان منو تو دادگاه دلت محکوم می کنی ولی نه به قول شاعر که می فرمایید:

نقش کردم رخ زیبای تو در خانه دل

خانه ویران شود آن نقش به دیوار بماند

حالا چی می گی بازم می خوای محکومم کنی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چقدر من ساده ام خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

تو تو بدترین شرایط منو تنها گذاشتی مثل روزی که رفتی خونه بختت گرچه اون روزا غرورت اجازه نمی داد کسی رو ببینی ولی من بازم بعد از رفتنت تو رو فراموش نکردم اخه من عاشق بودم یه عاشق واقعی نه یه عشق سراب ....................

از تو کینه به دل ندارم خودتم خوب می دونی بارها دلم رو شکستی ولی یادته آره باید یادت بیاد چی بهت جوابش رو دادم اما بذار بگم بازم برات شاید اونقدر سرت شلوغه یادت رفته باشه یادته بهت گفتم اونقدر دوستت دارم که هیچ چیز دیگه رو نمی تونم ببینم حتی اگه بخوای زیر پاهات دلم رو له کنی ولی من کینه ای از تو به دل ندارم ................................................................


نوشته های دیگران()

سلام فرشته رویاهام

امید کرد :: سه شنبه 85/7/11 ساعت 8:44 عصر

سلام

از امروز می خوام حرفای دلم رو واست تو این وبلاگ بنویسم اخه دیگه نمی خوای ...........

همه چی از نگاه اولم شروع شود وقتی برای اولین بار اومدی خونمون وقتی تو رو دیدم یادته رو راه پلها بود همون جرقه اول دیدار کافی بود که سنگی که مثل دیوار دور بر دلم رو گرفته بود رو بشکنه دیوار سنگی دلم ویران شود و دوباره دل شیشه ایم خودنمایی کرد

بازم عاشق شودم اما این دفعه عاشق یه فرشته مغرور ............... ولی همه چی با یه معذرت خواهی تموم شود خورد شودم خدایا خورده خورد شودم خدایاااااااااااا اخر چرا و چرا فقط من مگه تو دنیای به این بزرگی فقط منم که عاشقم این همه عاشق اما انگاری سزای عشق های واقعی فقط جدایی هشتش، من مجازات شودم جرم من عشق بود جرم من عشق واقعیم بود من عاشق یه فرشته شوده بودم خدا خیلی خوب تونست مجازاتم کنه اخه هر کی عاشق فرشته هاش بشه اونها رو خورد می کنه منم خورد شودم خورد و خاکستر .........

انگاری همین دیروز بودش دقیقا یادمه هنوز یه سال از خاطره تلخ جدایی من و سمیه نگذشته بود که با خودم عهد کرده بودم که دیگه عاشق هیچ کی نشم ، ولی پای تو تویه زندگیم وا شود اولش خواستم جلوت رو بگیرم ولی دلم ناخواسته بدون اعتنا به عهدش افتاد دنبالت عاشقت شود بد جوری هم عاشقت شود ولی تو اونو نمی دیدی که داره پشت سرت قدم و می داره تو اونقدر مغرور بودی که دل بیچاره ام می ترسید قدمهاشو تند تر ورداره تا باهات هم قدم بشه ..........................

بعد از سمیه دیگه دور دلم رو یه دیوار از سنگ کشیدم که دیگه عاشق هیچ کی نشه سنگ شودنم برای خودش دنیایی داره ولی تو وقتی از جلویه در خونه دلم رد شودی دیوارهای سنگی لرزیدن فرو ریختن خورد شودن و دوباره دل آوای عاشقی سر داد عاشق شود عاشق غرورت عاشق تمام زیبایی که غیر من هیچ کس دیگه نمی تونست ببیندش واااای خدایا بازم عاشق شودم نننننننننننننننه ولی این حقیقی غیر ممکن بود .

دلم خوش بود گفتم لااقل این یکی فامیله دیگه نمی ذارم از دستم بره واسیه همین خیلی راحتتر عاشق شودم طوری که تک تک سلولهای وجودم عاشقت شودن ولی تمام این حرفا سرابی بیش نبود تموم شود دیروز وقتی اخرین میلت رو خوندم تو این چند ساله تلخ ترین میلی بود که بهم رسید اونقدر که برای هجی کردنش تو مغزم بارها رو یه جمله تمرکز می کردم درست می دیدم از همون جمله اول انگاری داشتن اهن مذاب روم دلم می ریختن یواش یواش با خوندن بیشتر میلت احساس سوزش عمیقتر می شود سوختم فرشته من خدایا چرا؟؟؟....................

الان هم دارم گوش می دم به اهنگ منصور اهنگی که همیشه منو با خودش به یه دنیای دیگه می برد دنیای که امروز دارم تجربش می کنم دنیای تلخ تنهایی

داره می خونه ......................

عید ما امسال عیدی ندارم گذاشتی رفتی عزیزم من بی قرارم

عید ما امسال تنهای تنهام به جای عیدی عزیزم من تو رو می خوام

از وقتی رفتی غمگین خونه گریم می گیره با هر بهونه

رفتی و موندن با این همه درد هرگز نمی شه فراموشت کرد

عید ما امسال عیدی ندارم گذاشتی رفتی عزیزم من بی قرارم

عید ما امسال تنهای تنهام به جای عیدی عزیزم من تو رو می خوام

اگر چه نیستی یاد تو اینجاست عشقت تویه قلب ماهاست

هرجا که هستی خدا به همراهت دعای خیر پشت و پنات

هر جا که رفتی خدا به همرات هرجا که هستی خدا به همرات

هر جا که رفتی خدا به همرات هرجا که هستی خدا به همرات

چقدر تلخه خدایا جدایی ..............................

می دونی تو دنیای خودتو داشتی ولی من چی یه ادم اواره و تنها که تو دنیای به این بزرگی فقط دلش به وجود نازنین تو خوش بود من به زور می خواستم خودم رو وارد دنیای رنگیت بکنم تو برام جا باز کردی خیلی راحت طوری که خودم هم باورم نمی شود ولی تو تویه دلت یه جای مجازی برام باز کردی که هر لحظه و هر زمان به خواهی خیلی راحت می تونستی پاکش کنی ولی من چی تو این چند ساله که خبر نداشتی که عاشقتم و تو این مدت یک سال تونستم با هزار امید و ارزو خودم رو رسوندم به در دلت فریاد زدم من عاشقتم در رو به روم وا کن منو ببین تو این مدت تو تمام فضای دلم رو آکنده از عشق خود کردی تک تک سلولهای وجودم عاشقت شودن با ذره ذره وجودم عشقت رو لمس کردم

یادته اون روزی که دعوامون شود گفتم تو منو انداختی بیرون از دلت شودم یه هیچ کس واقعی کسی که هیچ کس نیست هیچ جایی نداره ولی تو ناراحت شودی گفتی نگو اونقدر دوستت داشتم که نمی تونستم نه بگم گفتم چشم تو هیچ کس رو ازم گرفتی دوباره شودم همون امیدی که بودم ولی امروز چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دیروز تو دو دستی همین هیچ کس رو اوردی گذاشتیش دم در خونه دلم و رفتی اما نه کار دیروز نمی تونست باشه کار اون روزیه که اومدی پیشم یادت حدود یه ماه پیش بودش برای بار دوم که اومدی بهم سر زدی ولی من ندیدمت تو هیچ کس رو گذاشته بودی ولی من نمی دیدم و یا شاید می دیدم ولی باورش نمی کردم فکر می رکدم نابودش کردی ولی نه همین هیچ کس سور مور گنده جلو وایساد گفت دیدی امید بازم برگشتم پیشت تو محکوم شودی که همیشه هیچ کس باقی بمونی تو هیچ کسی هیچ کس هیچ کس هیچ کس...............


نوشته های دیگران()


لیست کل یادداشت های این وبلاگ

دل تنگ تر از همیشه
[عناوین آرشیوشده]

About Us!
هیچ کس
امید کرد
گدای شهر محبت سحرم
Link to Us!

هیچ کس

Hit
مجوع بازدیدها: 4362 بازدید

امروز: 0 بازدید

دیروز: 1 بازدید

Archive


پاییز 1385

In yahoo

یــــاهـو

Submit mail