کجا جایه منه کی حق منه

 اصلا این چه بازیه خط پایان این بازی کجاست

 من کیم فرشته ام تو کدوم قسمت از این بازی گم شود

 صداشو می شنوم صدایی که طنینش منو اروم می کنه

 خدایا چگونه افریدیش که حتی با صداش من اروم می گیرم

نمی دونم واقعا نمی دونم تو کدوم قسمت این بازی از هم سوا شودیم

کوتاهی از کی بود ازمن شاید درست باشه شاید من خطا کارم نمی دونم به خدا نمی دونم کاش یکی بود حال مرا درک می کرد

 اصلا فلسفه این همه دوری چیست خدایا دلیل برای دوست داشتنم می خوای؟؟؟؟؟؟؟؟

 مگر نه اینکه بیشتر از خودم هم دوستش دارم مگر نه اینکه براش می میمرم مگر نه اینکه در نبودنش یه عالمه غصه رو دلمه مگر نه اینکه به حد پرستیدن بعد از خودت خدایا می پرستمش مگر نه اینکه ...................... خدایااااااااااااااااااا

کجایه این پازل ما رو از هم سوا کردی خدایا سحرم  رو درسته زودتر از من وارد پازل بی رنگ این بازی کردی ولی قرار نیستش هر کی زودتر اومد دیگه اونی که دیر تر می یاد نتونه باهاش هم بازی بشه خدایا همیشه منو کوچیک کردی تو تمام مراحل این بازی بی رنگ خدایا حتی تو وارد شودن به این پازلم منو عقب دادی تا سحرم مثل یه پرنسس بیاد با اون شنل سفیدی و رویاییش وارد این بازی بشه سحررررررررررررررم نرو تنهام نذار ولی حتی سحرم هم گوش به حرفام نداد رفت شاید داشتی اون جلو جلوها دنبال رویایه گم شودت می گشتی شاید اون جلوجلوها دنبال نیمه گمشدت می گشتی و اون شنل سفیدی که داشت از عقبت می یومد خودش شاید بود یکی می خواد شنلت رو بگیریه تا خاک نخوره ولی تو قدمهاتو تند برداشتی من قدرت یارای هم قدم شودن با تو رو نداشتم تو پازل به این بزرگی تو نا خواسته هدایت می شودی من عاشقانه دنبالت و تو هیچ وقت عقب رو نگاه نکردی ببینی کس داره دنبالت با اخرین شتاب قدم بر می داره جرات دویدن رو نداشتم می دونی ترسیدم شاید به هم محل نذاری ترسیدم دست رد به سینم بزنی خدایا خودت که شاهد بودی خدایااااااااااااا مرا کوچیک افریدی خدایا اونو سوا از من فرستادی می دونی اون خاکی که تو قدم در اون می ذاری بوی تو می ده ولی نه انگاری هیئتی که تو را راهنمایی می کرد نمی ذاشت تو برگردی ببینی کی داره بویه قدمهاتو تو کوچه پس کوچه های این پازل بی رنگ بو می کشه ..........................